فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Whim

wɪm wɪm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    هوس، هوی و هوس، تلون مزاج، وسواس، خیال، وهم، تغییر ناگهانی
    • - the whims of a young poet
    • - هوس‌های شاعر جوان
    • - He decided to suppress his whims and study his lessons.
    • - تصمیم گرفت هوس‌های خود را سرکوب کند و درس‌های خود را مطالعه کند.
    • - whim and desire
    • - ریژوکام
    • - the whims of fate
    • - هوس‌بازی‌های سرنوشت
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد whim

  1. noun sudden idea
    Synonyms: caprice, conceit, craze, desire, disposition, dream, fad, fancy, fantasy, freak, humor, impulse, inclination, notion, passing thought, quirk, sport, thought, urge, vagary, vision, whimsy
    Antonyms: plan

ارجاع به لغت whim

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whim» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whim

لغات نزدیک whim

پیشنهاد بهبود معانی