شکل جمع:
inclinationsنهاد، سیرت، طبیعت، تمایل، شیب، انحراف
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the road's inclination
شیب جاده
the column's inclination
کژی ستون، تمایل ستون
a strong inclination toward music
گرایش زیاد به موسیقی
a people of opposite political inclinations
مردمی با گرایشهای سیاسی متضاد
an inclination of 20 degrees
شیب 20 درجه
He responded to my greeting with a slight inclination of the head.
سلام مرا با تعظیمی کوتاه پاسخ داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inclination» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inclination