آخرین به‌روزرسانی:

Bevel

ˈbevl ˈbevl

گذشته‌ی ساده:

bevelled

شکل سوم:

bevelled

سوم‌شخص مفرد:

bevels

وجه وصفی حال:

bevelling

شکل جمع:

bevels

معنی‌ها

noun adverb

(oblique) گونیا، سطح اریب

noun adverb

اریب کردن، اریب وار بریدن یا تراشیدن، رنده کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bevel

  1. noun slanting edge
    Synonyms:
    angle slant inclination tilt leaning pitch

Collocations

bevelled edge

لبه‌ی شیب‌دار، لبه‌ی پخ، لبه‌ی پخ‌دار

ارجاع به لغت bevel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bevel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bevel

لغات نزدیک bevel

پیشنهاد بهبود معانی