با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Idiosyncrasy

ˌɪdiəˈsɪŋkrəsi ˌɪdiəˈsɪŋkrəsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    idiosyncrasies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    (ویژگی منحصر‌ به یک فرد یا گروه معین) تک‌ویژگی، خصیصه‌ی فردی، تک سرشت، حال مخصوص، طبیعت ویژه، طرز فکر ویژه، شیوه ویژه هر نویسنده، خصوصیات اخلاقی
    • - She gradually adjusted to her husband's idiosyncrasies.
    • - او کم‌کم خود را با تک ویژگی‌های شوهرش وفق داد.
    • - the idiosyncrasies of his writing style
    • - ویژگی‌های منحصربه‌فرد سبک نوشتن او
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد idiosyncrasy

  1. noun oddity, quirk
    Synonyms: affectation, bit, characteristic, distinction, eccentricity, feature, habit, mannerism, peculiarity, singularity, trait, trick

ارجاع به لغت idiosyncrasy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «idiosyncrasy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/idiosyncrasy

لغات نزدیک idiosyncrasy

پیشنهاد بهبود معانی