شکل جمع:
idiosyncrasies(ویژگی منحصر به یک فرد یا گروه معین) تکویژگی، خصیصهی فردی، تک سرشت، حال مخصوص، طبیعت ویژه، طرز فکر ویژه، شیوه ویژه هر نویسنده، خصوصیات اخلاقی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She gradually adjusted to her husband's idiosyncrasies.
او کمکم خود را با تک ویژگیهای شوهرش وفق داد.
the idiosyncrasies of his writing style
ویژگیهای منحصربهفرد سبک نوشتن او
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «idiosyncrasy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/idiosyncrasy