شکل جمع:
idiosyncrasiesویژگی منحصربهفرد، عادت عجیب، خصلت خاص، رفتار ویژه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She gradually adjusted to her husband's idiosyncrasies.
او کمکم خود را با ویژگیهای شوهرش وفق داد.
Cracking her knuckles before speaking is one of her little idiosyncrasies.
شکستن قلنج بند انگشتانش قبلاز صحبت کردن یکی از عادتهای عجیب اوست.
the idiosyncrasies of his writing style
ویژگیهای منحصربهفرد سبک نوشتن او
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «idiosyncrasy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/idiosyncrasy