با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Idiosyncrasy

ˌɪdiəˈsɪŋkrəsi ˌɪdiəˈsɪŋkrəsi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    idiosyncrasies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
(ویژگی منحصر‌ به یک فرد یا گروه معین) تک‌ویژگی، خصیصه‌ی فردی، تک سرشت، حال مخصوص، طبیعت ویژه، طرز فکر ویژه، شیوه ویژه هر نویسنده، خصوصیات اخلاقی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- She gradually adjusted to her husband's idiosyncrasies.
- او کم‌کم خود را با تک ویژگی‌های شوهرش وفق داد.
- the idiosyncrasies of his writing style
- ویژگی‌های منحصربه‌فرد سبک نوشتن او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد idiosyncrasy

  1. noun oddity, quirk
    Synonyms: affectation, bit, characteristic, distinction, eccentricity, feature, habit, mannerism, peculiarity, singularity, trait, trick

ارجاع به لغت idiosyncrasy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «idiosyncrasy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/idiosyncrasy

لغات نزدیک idiosyncrasy

پیشنهاد بهبود معانی