Singularity

    ˌsɪŋɡjəˈlærəti ˌsɪŋɡjəˈlærəti
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      singularities

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun uncountable formal
    غرابت، منحصربه‌فرد بودن، غیرعادی بودن، نامتعارف بودن، عجیب بودن، شگفتی، یکتایی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - His singularity of behavior made everyone suspicious.
    - غرابت رفتارش باعث شد که همه به او مشکوک شوند.
    - The artist’s singularity is what makes his work so fascinating.
    - غیرعادی‌ بودن این هنرمند چیزی است که آثارش را این‌قدر جذاب می‌کند.
    - The singularity of his ideas set him apart from his colleagues.
    - عحیب بودن ایده‌هایش او را از همکارانش متمایز می‌کرد.
    noun countable uncountable
    تکینگی فناوری (اتفاقی در آینده که در آن فناوری فراتر از هوش انسان پیشرفت می‌کند)
    - Some futurists believe that the technological singularity will occur within the next few decades.
    - برخی آینده‌پژوهان معتقدند که تکینگی فناوری در چند دهه‌ی آینده رخ خواهد داد.
    - While some fear the singularity, others see it as an opportunity for human evolution.
    - درحالی‌که برخی از تکینگی فناوری هراس دارند، دیگران آن را فرصتی برای تکامل بشریت می‌دانند.
    noun countable
    تکینگی، تکینگی گرانشی، تکینگی فضازمان (نقطه‌ای با چگالی بی‌نهایت که در آن فضا و زمان بر اثر گرانش زیاد به‌شدت خمیده می‌شوند)
    - At the center of a black hole lies a gravitational singularity where the laws of physics break down.
    - در مرکز سیاه‌چاله، تکینگی گرانشی برقرار است که در آن قوانین فیزیک از کار می‌افتند.
    - According to general relativity, a singularity is a region where space and time become infinitely curved.
    - طبق نظریه‌ی نسبیت عام، تکینگی ناحیه‌ای است که در آن فضا و زمان به‌طور بی‌نهایت خمیده می‌شوند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد singularity

    1. noun irregularity
      Synonyms:
      abnormality deviation uniqueness singleness curiosity unity oneness
    1. noun the quality of being individual
      Synonyms:
      individuality distinctiveness separateness particularity discreteness
    1. noun the quality or condition of being unique
      Synonyms:
      uniqueness singleness oneness
    1. noun idiosyncrasy
      Synonyms:
      manner propensity peculiarity quirk quirkiness eccentricity

    لغات هم‌خانواده singularity

    ارجاع به لغت singularity

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «singularity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/singularity

    لغات نزدیک singularity

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه