امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Singly

ˈsɪŋɡli ˈsɪŋɡli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adverb
    یک‌یک، یکان‌یکان، جداجدا، فردا فرد، به‌تنهایی، تنها، انفرادا
    • - Students arrived singly.
    • - شاگردان تک تک وارد شدند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد singly

  1. adverb individually
    Synonyms: apart, independently, one at a time, one by one, particularly, respectively, separately, severally
    Antonyms: together

لغات هم‌خانواده singly

ارجاع به لغت singly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «singly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/singly

لغات نزدیک singly

پیشنهاد بهبود معانی