آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۶ آبان ۱۴۰۳

    Together

    təˈɡeðər təˈɡeðə

    صفت تفضیلی:

    more together

    صفت عالی:

    most together

    معنی together | جمله با together

    adverb A1

    با، با هم، با یکدیگر، متفقاً، به اتفاق، با همدیگر، به‌ ضمیمه، به‌ اضافه

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    a picnic to bring the whole family together

    یک پیک‌نیک برای دور هم جمع کردن همه‌ی فامیل

    He folded and pressed the papers together.

    او کاغذها را تا کرد و به هم فشرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Ali hit his hands together.

    علی دستانش را به هم زد.

    They were fastened together by pins.

    با سنجاق به هم وصل شده بودند.

    He won more money than all the others together.

    او از همه‌ی پولی که دیگران برده بودند بیشتر برد.

    The family together earned nine hundred dollars a week.

    آن خانواده روی هم هفته‌ای نهصد دلار درآمد داشت.

    Students and faculty together presented their demands.

    دانشجویان و استادان خواسته‌های خود را با هم ارائه کردند.

    A husband and wife live together.

    زن و شوهر با هم زندگی می‌کنند.

    Together they were able to lift the sack of rice.

    آن‌ها توانستند با هم کیسه‌ی برنج را بلند کنند.

    They fought together in the war.

    طی جنگ در کنار همدیگر جنگیدند.

    shots fired together

    تیرهایی که هم‌زمان شلیک شدند

    He refused to talk for weeks together.

    هفته‌های متوالی از حرف‌زدن خودداری کرد.

    She cried for three nights together.

    او سه شب آزگار گریه می‌کرد.

    to add the numbers together

    شماره‌ها را (با هم) جمع بستن

    The son gathered his father's writings together and published them.

    پسر نوشته‌های پدرش را گردآوری کرد و به چاپ رساند.

    the child who can't even put a simple sentence together

    کودکی که نمی‌تواند حتی یک جمله‌ی ساده بسازد

    The tribe together with its allies could field a large army.

    آن قبیله به اتفاق متحدانش می‌توانست قشون بزرگی را به رزمگاه بیاورد.

    your beauty together with your charm conquered the world...

    حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت...

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد together

    1. adjective composed
      Synonyms:
      calm cool stable well-balanced well-adjusted well-organized in sync
      Antonyms:
      worried upset unstable imbalanced
    1. adverb as a group; all at once
      Synonyms:
      all together collectively jointly simultaneously concurrently commonly mutually in unison side by side in concert in cooperation hand in hand unitedly as one with one accord unanimously combined conjointly synchronically contemporaneously with one voice en masse in a body concertedly coincidentally in sync on the beat in one breath hand in glove at one fell swoop concomitantly closely with the beat
      Antonyms:
      separately individually apart
    1. adverb in a row
      Synonyms:
      successively consecutively one after the other continuously without interruption without a break in succession continually running on end unintermittedly night and day
      Antonyms:
      separately

    Phrasal verbs

    bring together

    دور هم جمع کردن، به توافق رساندن، آشتی دادن

    call together

    فراخواندن، فراخوان کردن، (برای گردهمایی) دعوت کردن

    come together

    گرد هم آمدن، دور هم جمع شدن

    get together

    تجمع کردن، دور هم جمع شدن، گرد آمدن

    hang together

    متحد بودن، متفق بودن، اتفاق‌نظر داشتن

    سازگاری داشتن، هم‌خوانی داشتن

    Phrasal verbs بیشتر

    put together

    جمع کردن، سر هم کردن

    Collocations

    together with

    1- به همراه، همراه با، با هم، به اتفاق

    2- علاوه‌بر

    Idioms

    get one's act together

    خود را جمع‌وجور کردن، اوضاع خود را سروسامان دادن، به زندگی خود نظم دادن، وضعیت خود را بهبود بخشیدن

    سوال‌های رایج together

    صفت تفضیلی together چی میشه؟

    صفت تفضیلی together در زبان انگلیسی more together است.

    صفت عالی together چی میشه؟

    صفت عالی together در زبان انگلیسی most together است.

    ارجاع به لغت together

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «together» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/together

    لغات نزدیک together

    • - toga virilis
    • - togaed
    • - together
    • - together with
    • - togetherness
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.