با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Worried

ˈwɜːrid ˈwʌrid
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    worries
  • وجه وصفی حال:

    worrying
  • صفت تفضیلی:

    more worried
  • صفت عالی:

    most worried

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective A2
مضطرب، نگران، اندیشناک، ناراحت، پریشان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- You look worried. What's the matter?
- پریشان به نظر می‌رسی. مشکل چیست؟
- She gave me a worried look.
- نگاه نگرانی به من کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد worried

  1. adjective anxious, troubled
    Synonyms: afraid, apprehensive, beside oneself, bothered, clutched, concerned, distracted, distraught, distressed, disturbed, fearful, fretful, frightened, hung up, ill at ease, nervous, on edge, on pins and needles, overwrought, perturbed, solicitous, tense, tormented, uneasy, upset, uptight, worried stiff
    Antonyms: calm, untroubled, unworried

لغات هم‌خانواده worried

ارجاع به لغت worried

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «worried» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/worried

لغات نزدیک worried

پیشنهاد بهبود معانی