سومشخص مفرد:
distressesوجه وصفی حال:
distressingپریشان، غمدیده ،مصیبتزده، مضطر، گرفتار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a distressed walnut table
میز چوب گردوی کهنهنما
a distressed area of the city
بخش فقرزدهی شهر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «distressed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/distressed