داغدیده، دلشکسته، دلداریناپذیر، تسلیناپذیر، غیرقابلتسلیت، تسکینناپذیر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the mother of the drowned child was inconsolable.
اصلاً نمیشد مادری را که کودکش در آب خفه شده بود، دلداری داد.
The boy was inconsolable after the death of his dog.
پسر بعد از مرگ سگش داغدیده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «inconsolable» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inconsolable