امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Inconsistently

American: ˌɪnkənˈsɪstəntli British: ˌɪnkənˈsɪstəntli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
به‌طور نامنسجمی، به‌طور گسیخته‌ای، آشفته، نامنسجم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inconsistently

  1. adverb unpredictably
    Synonyms: illogically, eccentrically, differently

ارجاع به لغت inconsistently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inconsistently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inconsistently

لغات نزدیک inconsistently

پیشنهاد بهبود معانی