گذشتهی ساده:
nestedشکل سوم:
nestedسومشخص مفرد:
nestsوجه وصفی حال:
nestingشکل جمع:
nestsجانورشناسی لانه، آشیانه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
Most birds rest in their nest.
بیشتر پرندگان در آشیانهی خود استراحت میکنند.
The bird crafted its nest using twigs and leaves.
پرنده آشیانهاش را با استفاده از شاخه و برگ ساخت.
The squirrel's nest was nestled high in the branches of the tree.
لانهی سنجاب در بالای شاخههای درخت قرار داشت.
خانه، کاشانه (راحت و دنج)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She loved to go to her cozy little nest and write poetry.
او عاشق این بود که به کاشانهی دنج کوچکش برود و شعر بنویسد.
The family built a beautiful nest in the countryside
این خانواده خانهی زیبایی در حومهی شهر ساختند.
محل تجمع، پاتوق، محفل، لانه (با تداعی منفی)
a nest of thieves and criminals
پاتوق دزدان و تبهکاران
The journalist uncovered a nest of spies in the corporate office.
روزنامهنگار به لانهی جاسوسی در دفتر شرکت پی برد.
دست، سری (توهمرو) (گروهی از اشیای ساختهشده برای قرار گرفتن نزدیک به هم یا درون یکدیگر)
a nest of picnic plates
یک دست بشقاب پیکنیک (که در درون هم جا میگیرند)
a nest of measuring spoons
یک دست قاشق ویژهی اندازهگیری
لانه ساختن، آشیانه ساختن، لانه کردن، خانه کردن
Some birds nest in trees.
برخی از پرندگان در درخت لانه میسازند.
Swallows return every spring to nest beneath the eaves of our house.
پرستوها هر بهار برمیگردند تا زیر بام خانهی ما لانه کنند.
داخل هم سوار کردن، در داخل هم جا دادن، پهلوی هم جور کردن، داخل هم قرار گرفتن، داخل هم سوار شدن
The tables nest and can be stored easily.
میزها داخل هم سوار میشوند و انبار کردن آنها آسان است.
The puzzle pieces nest perfectly.
قطعات پازل کاملاً در داخل هم قرار میگیرند.
زبانشناسی کامپیوتر قرار دادن، تنیده کردن، تودرتو کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
I need you to nest these bullet points under the corresponding headings in the report.
از شما میخواهم که این نقاط را در زیر عناوین مربوط در گزارش قرار دهید.
Please nest the code snippet within the main function for proper execution.
لطفاً تکهکد را در تابع اصلی تنیده کنید تا بهدرستی اجرا شود.
جانورشناسی لانه، خانه (مورچه و غیره)
The children found an ants' nest in the garden.
بچهها در باغ لانهمورچهای را پیدا کردند.
The gardener decided to relocate the ants' nest to a safer area.
باغبان تصمیم گرفت خانهی مورچهها را به منطقهی امنتری منتقل کند.
دسته، سلسله (از چیزهای مشابه)
From the airplane window, I admired the breathtaking view of a nest of mountains below.
از پنجرهی هواپیما، منظرهی خیرهکننده دستهای از کوههای پایین را تحسین کردم.
She gazed at a nest the mountains.
به سلسلهی کوهها خیره شد.
(نظامی) آشیان، آشیانه (توپ و تیربار و غیره)
a machine gun nest
آشیان مسلسل
The soldiers set up their nest of rifles on the hilltop.
سربازان آشیانهی تفنگهای خود را در بالای تپه مستقر کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nest» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nest