گذشتهی ساده:
hauntedشکل سوم:
hauntedسومشخص مفرد:
hauntsوجه وصفی حال:
hauntingشکل جمع:
hauntsهمچنین میتوان از hant or ha'nt به جای haunt استفاده کرد.
زیاد رفتوآمد کردن در، دیدار مکرر کردن، پیوسته آمدن به، آمدوشد زیاد، خطور، مراجعه مکرر، محل اجتماع تبهکاران، آمیزش، دوستی، روحی که زیاد به محلی آمدوشد کند، تردد کردن، پاتوق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He loved and haunted the theater.
او تئاتر را دوست داشت و پیوسته به آن میرفت.
The murderer haunted the scene of his crime.
جانی مدام به محل جنایت خود سر میزد.
Everywhere she went, lovers haunted that beautiful woman.
آن زن زیبا هر کجا میرفت، عشاق دور او را میگرفتند.
The memory of her death still haunts me.
خاطرهی مرگ او هنوز هم مداوم به مغزم خطور میکند.
That terrible question haunted his heart.
آن پرسش مهیب دائم به قلبش هجوم میآورد.
Images of yellow and white flowers haunt the lines of his poetry.
نماد گلهای زرد و سفید با خطوط اشعار او عجین شده است.
a haunted house
خانهی دارای ارواح
The river is said to be haunted by certain evil spirits.
میگویند رودخانه میعادگاه ارواح خبیثه است.
For a while, the library became his haunt.
چند صباحی کتابخانهی دانشگاه پاتوق او بود.
a haunt of tigers
محل گردهمایی پلنگان
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «haunt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/haunt