فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Permeate

ˈpɜrːmieɪt ˈpɜːmieɪt

گذشته‌ی ساده:

permeated

شکل سوم:

permeated

سوم‌شخص مفرد:

permeates

وجه وصفی حال:

permeating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive

نفوذ کردن، سرایت کردن، نشت کردن، پخش شدن، رسوخ کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Ink permeates blotting paper.

جوهر در کاغذ خشک‌کن پخش می‌شود.

a society permeated with idealism

جامعه‌ای سرشار از آرمانگرایی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Corruption has permeated every part of that ministry.

فساد به کلیه‌ی بخش‌های آن وزارتخانه رسوخ کرده است.

Water permeates sand.

آب از شن می‌گذرد.

The air is permeated by the scent of tobacco.

بوی توتون در هوا پخش شده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد permeate

  1. verb filter, spread throughout
    Synonyms:
    go through penetrate fill invade charge pervade diffuse saturate soak imbue infiltrate infuse suffuse pass through drench seep steep transfuse interfuse percolate impregnate ingrain stalk stab pierce

ارجاع به لغت permeate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «permeate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/permeate

لغات نزدیک permeate

پیشنهاد بهبود معانی