گذشتهی ساده:
permeatedشکل سوم:
permeatedسومشخص مفرد:
permeatesوجه وصفی حال:
permeatingنفوذ کردن، سرایت کردن، نشت کردن، پخش شدن، رسوخ کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Ink permeates blotting paper.
جوهر در کاغذ خشککن پخش میشود.
a society permeated with idealism
جامعهای سرشار از آرمانگرایی
Corruption has permeated every part of that ministry.
فساد به کلیهی بخشهای آن وزارتخانه رسوخ کرده است.
Water permeates sand.
آب از شن میگذرد.
The air is permeated by the scent of tobacco.
بوی توتون در هوا پخش شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «permeate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/permeate