آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ تیر ۱۴۰۳

    Go Through

    ɡoʊ θruː ɡəʊ θruː

    گذشته‌ی ساده:

    went through

    شکل سوم:

    gone through

    سوم‌شخص مفرد:

    goes through

    وجه وصفی حال:

    going through

    معنی go through | جمله با go through

    phrasal verb

    تصویب شدن (قانون و ...)، رسماً پذیرفته شدن، رسماً تکمیل شدن (قرارداد)، به ‌نتیجه رساندن، به انجام رساندن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The proposed bill is set to go through parliament next week.

    لایحه‌ی پیشنهادی قرار است هفته‌ی آینده در مجلس به ‌نتیجه برسد.

    We are waiting for the merger deal to go through before finalizing our plans.

    ما منتظر هستیم تا قبل‌از نهایی کردن برنامه‌های خود، قرارداد ادغام رسماً تکمیل شود.

    phrasal verb B2

    تجربه کردن (وضعیتی دشوار)، سختی کشیدن، تحمل کردن، متحمل شدن، دچار شدن، پشت سر گذاشتن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    After the death of her husband, she went through a lot.

    پس از فوت شوهرش بسیار سختی کشید.

    She went through a heartbreaking breakup last year.

    او سال گذشته یک جدایی اندوه‌بار را تجربه کرد.

    phrasal verb B2

    گشتن، جست‌وجو کردن

    I need to go through my closet and organize my clothes.

    باید کمد لباسم را بگردم و لباس‌هایم را مرتب کنم.

    The detective went through the suspect's personal belongings to find any evidence.

    کارآگاه برای یافتن شواهدی، وسایل شخصی مظنون را گشت.

    phrasal verb

    بررسی کردن، مرور کردن

    Let's go through the report together and highlight the key points.

    بیایید با هم گزارش را مرور کنیم و نکات کلیدی را مورد تاکید قرار دهیم.

    It's important to go through all the documents before signing any contract.

    مهم است که قبل‌از امضای هر قراردادی، تمام اسناد را بررسی کنید.

    phrasal verb

    (بسیار) استفاده کردن، مصرف کردن

    I can't believe how quickly we go through a gallon of milk in this house.

    نمی توانم باور کنم که چقدر سریع یک بطری شیر را در خانه مصرف می‌کنیم.

    It's shocking how much money we go through on groceries each month.

    این شوکه‌کننده است که ما در هر ماه چقدر پول صرف خرید مواد غذایی می‌کنیم.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد go through

    1. phrasal verb endure
      Synonyms:
      tolerate bear suffer withstand support experience undergo survive brave swallow
      Antonyms:
      yield surrender
    1. phrasal verb use up
      Synonyms:
      use consume spend exhaust deplete squander pay out
      Antonyms:
      save store hoard
    1. phrasal verb search
      Synonyms:
      look check examine investigate explore inspect hunt audit pass through

    Phrasal verbs

    go through with

    به انجام رساندن

    Collocations

    to go through contortions

    کج و معوج کردن یا شدن، از شکل افتادن

    go through customs

    از (بازدید) گمرک عبور کردن

    Idioms

    go through fire and water

    سختی بسیار کشیدن، سرد و گرم روزگار چشیدن

    go through the motions

    از روی عادت یا رسم ولی بدون اشتیاق کاری را کردن، رفع تکلیف کردن

    go through one's paces

    مهارت (یا استعداد و...) خود را نشان دادن، عرض اندام کردن

    go through (or hit or strike, etc.) a bad patch

    دوران بدی را گذراندن

    go through the roof

    1- بسیار خشمگین شدن 2- (قیمتها) بسیار بالا رفتن

    سوال‌های رایج go through

    گذشته‌ی ساده go through چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده go through در زبان انگلیسی went through است.

    شکل سوم go through چی میشه؟

    شکل سوم go through در زبان انگلیسی gone through است.

    وجه وصفی حال go through چی میشه؟

    وجه وصفی حال go through در زبان انگلیسی going through است.

    سوم‌شخص مفرد go through چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد go through در زبان انگلیسی goes through است.

    ارجاع به لغت go through

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «go through» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/go-through

    لغات نزدیک go through

    • - go the route
    • - go the way of (something)
    • - go through
    • - go through (or hit or strike, etc.) a bad patch
    • - go through a midlife crisis
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.