دستخوش شدن، متحمل شدن، تن دادن، از سر گذراندن، تحت چیزی قرار گرفتن، زیر بار چیزی رفتن
The project underwent several revisions before final approval.
قبلاز تأیید نهایی، پروژه چندین بازنگری را از سر گذراند.
He is undergoing treatment for his back pain.
The city has undergone major changes in the last decade.
این شهر در دههی گذشته، دستخوش تغییرات بزرگی شده است.
to undergo many hardships
مشقات زیادی را متحمل شدن
undergo a transformation
دستخوش تغییر شدن
قدیمی متعهد شدن، متقبل شدن، بر عهده گرفتن، مشارکت کردن، انجام دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
To become a knight, one had to undergo a strict code of training and conduct.
برای شوالیه شدن، فرد باید بر راهورسم سختگیرانهی آموزشی و رفتاری پیروی متعهد میشد.
He agreed to undergo the mission despite the risks involved.
باوجود خطراتی که داشت، او پذیرفت که این مأموریت را بر عهده بگیرد.
احیا شدن، دوباره رواج یافتن
دستخوش تحول شدن، متحمل دگرگونی شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «undergo» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/undergo