گذشتهی ساده:
committedشکل سوم:
committedمرتکب شدن، کردن (خلاف و جرم و جنایت)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
a man who has committed a crime
مردی که مرتکب جنایت شده است
He tried to commit suicide.
سعی کرد خودکشی کند.
سپردن، فرستادن، تحویل دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We commit his fame to posterity.
ما شهرت او را به آیندگان میسپاریم.
Those ideas will be committed to the trash heap of history.
آن عقاید به زبالهدان تاریخ خواهند پیوست.
They were committed to prison.
آنها را به زندان تحویل دادند.
to be committed to a mental hospital
به بیمارستان روانی فرستاده شدن
متعهد کردن، متعهد شدن، مقید شدن، مقید کردن
We will commit ourselves to the protection of the poor.
ما خود را متعهد به حمایت از بینوایان خواهیم کرد.
She committed to attending the meeting on time.
او متعهد شد که بهموقع در جلسه شرکت کند.
The company committed to reducing its carbon emissions by 50%.
این شرکت متعهد شده است که انتشار کربن خود را تا پنجاه درصد کاهش دهد.
They committed to contributing to the charity every month.
آنها متعهد شدند که هر ماه به این خیریه کمک کنند.
اختصاص دادن (وقت و پول و غیره)
The company has committed a significant amount of funds to invest in research and development.
این شرکت بودجهی قابلتوجهی را برای سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه اختصاص داده است.
He committed his resources to supporting local charities.
او منابع مالی خود را به حمایت از خیریههای محلی اختصاص داد.
به خاطر سپردن، به یاد سپردن
They committed the names of all the U.S. presidents to memory for their history project.
آنها نام تمامی رؤسای جمهور ایالات متحده را برای پروژهی تاریخشان به خاطر سپردند.
We need to commit the new phone number to memory.
باید شماره تلفن جدید را به خاطر بسپاریم.
متعهد شدن، تعهد سپردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «commit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/commit