فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Deputize

ˈdepjətaɪz ˈdepjətaɪz

گذشته‌ی ساده:

deputized

شکل سوم:

deputized

سوم‌شخص مفرد:

deputizes

وجه وصفی حال:

deputizing

معنی و نمونه‌جمله

adverb

نمایندگی دادن، نیابت کردن، نمایندگی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The bill was presented by Mr. Daliri, deputizing for the prime minister.

لایحه از طرف آقای دلیری که به نمایندگی از سوی نخست‌وزیر عمل می‌کرد، تقدیم شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deputize

  1. verb appoint as a deputy
    Synonyms:
    delegate assign authorize commission entrust mandate depute consign

ارجاع به لغت deputize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deputize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deputize

لغات نزدیک deputize

پیشنهاد بهبود معانی