گذشتهی ساده:
entrustedشکل سوم:
entrustedسومشخص مفرد:
entrustsوجه وصفی حال:
entrustingهمچنین میتوان از intrust به جای entrust استفاده کرد.
سپردن، واگذارکردن، به امانت سپردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to entrust one's lawyer with the records
پروندهها را در اختیار وکیل خود قرار دادن
He entrusted the keys to me.
او کلیدها را به من سپرد.
Don't entrust your money to him!
پولت را دست او نده!
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «entrust» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entrust