آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Delegate

    ˈdeləɡət ˈdeləɡət ˈdeləɡət ˈdeləɡət

    گذشته‌ی ساده:

    delegated

    شکل سوم:

    delegated

    سوم‌شخص مفرد:

    delegates

    وجه وصفی حال:

    delegating

    شکل جمع:

    delegates

    معنی delegate | جمله با delegate

    noun countable C1

    نماینده، فرستاده

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده
    verb - transitive countable

    (شخص) به نمایندگی فرستادن، نماینده کردن، نمایندگی دادن به، مأمور کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری
    countable

    (قدرت، وظایف) تفویض کردن، سپردن، محول کردن، واگذار کردن

    one of the delegates to the ninth world conference on health

    یکی از نمایندگان نهمین همایش بهداشت جهانی

    The union will delegate three people to the annual congress.

    اتحادیه سه نفر را برای شرکت در کنگره‌ی سالیانه به نمایندگی گسیل خواهد داشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He delegated his authority to his assistant.

    او اختیارات خود را به معاونش تفویض کرد.

    He is delegated to hire or fire whomever he wishes.

    او اختیار دارد هرکس را بخواهد استخدام یا اخراج کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد delegate

    1. noun representative, often governmental
      Synonyms:
      agent member rep representative deputy proxy substitute replacement spokesperson front envoy emissary nominee appointee ambassador minister senator alternate factor legate surrogate stand-in mouthpiece commissioner plenipotentiary vicar consul people’s choice pinch hitter regent viceroy catchpole member of congress
    1. verb give authority; empower
      Synonyms:
      authorize designate appoint name nominate choose select elect commission mandate warrant license invest assign charge depute deputize ordain constitute accredit swear in give nod place trust in cast
      Antonyms:
      keep
    1. verb assign responsibility
      Synonyms:
      give transfer hand over pass on entrust authorize devolve relegate assign consign shunt parcel out send on errand send on mission hold responsible for
      Antonyms:
      keep

    سوال‌های رایج delegate

    گذشته‌ی ساده delegate چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده delegate در زبان انگلیسی delegated است.

    شکل سوم delegate چی میشه؟

    شکل سوم delegate در زبان انگلیسی delegated است.

    شکل جمع delegate چی میشه؟

    شکل جمع delegate در زبان انگلیسی delegates است.

    وجه وصفی حال delegate چی میشه؟

    وجه وصفی حال delegate در زبان انگلیسی delegating است.

    سوم‌شخص مفرد delegate چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد delegate در زبان انگلیسی delegates است.

    ارجاع به لغت delegate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «delegate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/delegate

    لغات نزدیک delegate

    • - delectation
    • - delegacy
    • - delegate
    • - delegated
    • - delegation
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    conversationalist copilot cornerstone cornstarch eid al-adha eleventh eliot elude emergence emergent empathetic empowerment ethics evan even-tempered پرورش ایاب و ذهاب راسخ رسوخ رشک رشک بردن رعیت رفعت روزن رهگذر زادبوم زرتشت زرشک زرشکی ساروج
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.