گذشتهی ساده:
delegatedشکل سوم:
delegatedسومشخص مفرد:
delegatesوجه وصفی حال:
delegatingشکل جمع:
delegates(شخص) به نمایندگی فرستادن، نماینده کردن، نمایندگی دادن به، مأمور کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
(قدرت، وظایف) تفویض کردن، سپردن، محول کردن، واگذار کردن
one of the delegates to the ninth world conference on health
یکی از نمایندگان نهمین همایش بهداشت جهانی
The union will delegate three people to the annual congress.
اتحادیه سه نفر را برای شرکت در کنگرهی سالیانه به نمایندگی گسیل خواهد داشت.
He delegated his authority to his assistant.
او اختیارات خود را به معاونش تفویض کرد.
He is delegated to hire or fire whomever he wishes.
او اختیار دارد هرکس را بخواهد استخدام یا اخراج کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «delegate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/delegate