زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

Commissioner

kəˈmɪʃnər kəˈmɪʃnə

شکل جمع:

commissioners

معنی commissioner | جمله با commissioner

noun countable C1

عضو هیئت، مامور عالی رتبه دولت، رئیس، سرپرست، عضو کمیسیون، مامور، صاحب منصب، فرماندار (به ویژه کسی که برای اداره ی ناحیه بخصوصی گسیل شده باشد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

a police commissioner

رئیس شهربانی

The London police force is headed by a commissioner.

نیروی پلیس لندن توسط یک مامور عالی رتبه دولت اداره می شود.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد commissioner

  1. noun agent
    Synonyms:
    administrator government official magistrate

سوال‌های رایج commissioner

شکل جمع commissioner چی میشه؟

شکل جمع commissioner در زبان انگلیسی commissioners است.

ارجاع به لغت commissioner

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commissioner» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/commissioner

لغات نزدیک commissioner

پیشنهاد بهبود معانی