شکل جمع:
commissionersعضو هیئت، مامور عالی رتبه دولت، رئیس، سرپرست، عضو کمیسیون، مامور، صاحب منصب، فرماندار (به ویژه کسی که برای اداره ی ناحیه بخصوصی گسیل شده باشد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a police commissioner
رئیس شهربانی
The London police force is headed by a commissioner.
نیروی پلیس لندن توسط یک مامور عالی رتبه دولت اداره می شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «commissioner» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/commissioner