شکل جمع:
surfboardsتختهی موجسواری، تختهی مخصوص اسکی روی آب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He grabbed his surfboard and ran towards the beach.
تختهی موجسواریاش را گرفت و بهسمت ساحل دوید.
After a long day in the water, he set his surfboard down to dry in the sun.
پس از یک روز طولانی در آب، تختهی موجسواریاش را در آفتاب آورد تا خشک شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «surfboard» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/surfboard