آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Law

lɒː lɔː

شکل جمع:

laws

معنی law | جمله با law

noun countable B1

حقوق قانون، مقررات (وضع‌شده توسط دولت برای جامعه)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده

Under the new law, all businesses must pay higher environmental taxes.

طبق قانون جدید، همه‌ی کسب‌وکارها باید مالیات زیست‌محیطی بیشتری بپردازند.

The laws governing property ownership vary from one country to another.

قوانین مربوط به مالکیت املاک از کشوری به کشور دیگر متفاوت است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

tax laws

قوانین مالیاتی

the laws of health

قوانین بهداشت

to resort to law to settle a matter

برای فیصله دادن به امری به قانون (یا دادگاه) متوسل شدن

noun uncountable B2

حقوق قانون (در معنای نظام حقوقی کشور یا گروهی خاص)

شکل نوشتاری دیگر: the law

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

In a democracy, no one is above the law.

در دموکراسی، هیچ‌کس فراتر از قانون نیست.

Driving under the influence of alcohol is against the law.

رانندگی در حالت مستی برخلاف قانون است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He broke the law and therefore went to jail.

او قانون را شکست؛ بنابراین به زندان رفت.

noun uncountable

حقوق حقوق (علم یا حرفه)

He studied law for four years.

او چهار سال حقوق خواند.

She got a job at a prestigious law firm in New York.

او در شرکت حقوقی معتبری در نیویورک استخدام شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a law professor

استاد حقوق

noun singular informal

پلیس

The law finally caught up with the gang after months of investigation.

پس‌از ماه‌ها تحقیق، پلیس سرانجام آن باند را به دام انداخت.

You can’t hide from the law forever.

نمی‌توانی تا ابد از دست پلیس پنهان بمانی.

noun countable C2

قانون (در علم)

The laws of physics govern everything from the motion of planets to the behavior of atoms.

قوانین فیزیک بر همه‌چیز، از حرکت سیارات تا رفتار اتم‌ها، حاکم‌اند.

According to the law of gravity, all objects are attracted toward the Earth.

طبق قانون گرانش، تمام اجسام به‌سمت زمین جذب می‌شوند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the law of gravitation

قانون جاذبه

the law of diminishing returns

قانون کاهش بازده‌ها

the laws of nature

قوانین طبیعت

a law of grammar

قانون دستوری

the law of composition

قانون ترکیب

the law of exponents

قانون نماها

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد law

Collocations

go to law

به دادگاه مراجعه کردن، علیه کسی دعوی حقوقی کردن

read law

درس حقوق خواندن

the law

قانون موسی

(عامیانه) پلیس

law and order

قانون و نظم عمومی، نظم و قانون، احترام به قانون و نظم اجتماعی

against the law

خلاف قانون، غیر قانونی

Collocations بیشتر

mercantile law

قانون تجارت

enforce the law

اجرای قانون

law forbids

قانون منع می‌کند

introduce a law

معرفی کردن قانون (برای تصویب)، وضع قانون

law prohibits

قانون منع می کند

obey the law

اطاعت از قانون

observe the law

رعایت قانون

pass a law

تصویب قانون

respect the law

احترام به قانون

uphold the law

پایبندی به قانون/حمایت از قانون

break the law

قانون‌شکنی کردن، زیر پا گذاشتن قانون، تخطی از قانون

act within the law

در چارچوب قانون عمل کردن

law and order break down

فروپاشی نظم و قانون

in breach of the law

نقض قانون، خلاف قانون

law and order breaks down

نظم و قانون از بین می‌رود

comply with the law

تبعیت از قانون

Idioms

lay down the law

1- آمرانه تعیین تکلیف کردن، دستور قاطع دادن 2- گوشمالی دادن

the long arm of the law

قدرت همه‌جا گسترده‌ی قانون

sod's law

(انگلیس - عامیانه) رجوع شود به: Murphy's Law

لغات هم‌خانواده law

سوال‌های رایج law

شکل جمع law چی میشه؟

شکل جمع law در زبان انگلیسی laws است.

ارجاع به لغت law

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «law» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/law

لغات نزدیک law

پیشنهاد بهبود معانی