۷۰٪ تخفیف تا پایان اسفند - اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی 💚

Commandment

kəˈmændmənt kəˈmɑːndmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    commandments
ذخیره در لغات برگزیده

معنی

noun
فرمان، حکم، دستور خدا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد commandment

  1. noun an authoritative indication to be obeyed
    Synonyms:
    order rule command law direction instruction charge mandate directive dictate word injunction precept bidding edict behest teaching mitzvah

Collocations

ارجاع به لغت commandment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commandment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/commandment

لغات نزدیک commandment

پیشنهاد بهبود معانی