امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Commandment

kəˈmændmənt kəˈmɑːndmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    commandments

معنی

  • noun
    فرمان، حکم، دستور خدا
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد commandment

  1. noun An authoritative indication to be obeyed
    Synonyms: order, precept, behest, bidding, charge, edict, command, dictate, direction, law, teaching, directive, injunction, mitzvah, instruction, mandate, word, rule

Collocations

ارجاع به لغت commandment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «commandment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/commandment

لغات نزدیک commandment

پیشنهاد بهبود معانی