فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Injunction

ɪnˈdʒʌŋkʃn ɪnˈdʒʌŋkʃn

معنی و نمونه‌جمله

noun

نهی، قدغن، حکم بازداشت، دستور، اتحاد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The Hindu religion has no injunctions against birth control.

مذهب هندو ممنوعیتی برای جلوگیری از آبستنی ندارد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد injunction

  1. noun decree
    Synonyms:
    order command ruling mandate charge instruction dictate precept demand word ban prohibition writ bidding behest enjoinder admonition embargo exhortation bar

ارجاع به لغت injunction

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «injunction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/injunction

لغات نزدیک injunction

پیشنهاد بهبود معانی