Admonition

ˌædməˈnɪʃn ˌædməˈnɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    admonitions

معنی و نمونه‌جمله

noun
سرزنش دوستانه، تذکر، راهنمایی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- We did not heed his admonition.
- به پند او توجهی نکردیم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد admonition

  1. noun caution
    Synonyms: advice, apprisal, counsel, forewarning, warning
  2. noun scolding
    Synonyms: berating, dressing down, rebuke, reprimand, reproach, reproval, talking to, upbraiding

ارجاع به لغت admonition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «admonition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/admonition

لغات نزدیک admonition

پیشنهاد بهبود معانی