گذشتهی ساده:
reprimandedشکل سوم:
reprimandedسومشخص مفرد:
reprimandsوجه وصفی حال:
reprimandingشکل جمع:
reprimandsسرزنش کردن، سرزنش و توبیخ رسمی، مجازات
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He received a sharp reprimand.
مورد بازخواست شدید قرار گرفت.
The superior officer reprimanded Ahmad for being late.
افسر ارشد احمد را بهدلیل دیر آمدن مؤاخذه کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reprimand» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reprimand