آخرین به‌روزرسانی:

Comeuppance

kʌmˈʌpəns kʌmˈʌpəns

معنی و نمونه‌جمله

noun

توبیخ بیجا، مزد عمل بد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

to get one's comeuppance

به‌سزای عمل بد خود رسیدن

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد comeuppance

  1. noun deserved fate
    Synonyms:
    retribution requital recompense just punishment just deserts due reward due

ارجاع به لغت comeuppance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «comeuppance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/comeuppance

لغات نزدیک comeuppance

پیشنهاد بهبود معانی