با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Retribution

ˌretrəˈbjuːʃn ˌretrəˈbjuːʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
کیفر، مجازات، تلافی، کیفری، مجازاتی، سزا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- They were not given just retribution for their services.
- برای خدماتشان به آن‌ها منصفانه پاداش ندادند.
- the day of retribution
- روز دادرسی (قیامت)
- the retribution awaiting murderers
- کیفری که در انتظار آدم‌کشان است
- divine retribution in the form of storm and floods
- تنبیه الهی به صورت توفان و سیل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد retribution

  1. noun payback for another’s action
    Synonyms: avengement, avenging, comeuppance, compensation, counterblow, eye for an eye, just desserts, justice, punishment, reckoning, recompense, redress, repayment, reprisal, requital, retaliation, revanche, revenge, reward, satisfaction, vengeance, what for
    Antonyms: forgiveness, pardon, sympathy

ارجاع به لغت retribution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «retribution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/retribution

لغات نزدیک retribution

پیشنهاد بهبود معانی