شکل جمع:
compensationsجبران، تلافی، پاداش، غرامت، تاوان
If you are killed, your family can get compensation.
اگر کشته شوی بازماندگانت خسارت خواهند گرفت.
The insurance company provided compensation to cover the cost of the car accident.
شرکت بیمه برای پوشش هزینهی تصادف ماشین غرامت پرداخت کرد.
The employee felt that their compensation did not adequately reflect their contributions to the company.
کارمند احساس کرد که جبران خدمات آنها به قدر کافی زحماتشان برای شرکت را نشان نمیدهد.
compensation structure
ساختار جبران خدمات
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «compensation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/compensation