فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Compensating

گذشته‌ی ساده:

compensated

شکل سوم:

compensated

سوم‌شخص مفرد:

compensates

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1

جبران‌کننده، متعادل‌ساز، جبرانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

compensating transformer

مبدل جبران‌کننده

compensating balance

مانده‌ی جبرانی

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد compensating

  1. adjective refunding
    Synonyms:
    repaying settling reimbursing balancing adjusting atoning balanced compensatory

ارجاع به لغت compensating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «compensating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/compensating

لغات نزدیک compensating

پیشنهاد بهبود معانی