درگیر شدن، مشارکت کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I don't want to get involved in their argument.
من نمی خواهم در بحث آنها درگیر شوم.
She got involved in the local community.
او در جامعه محلی مشارکت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «get involved» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get-involved