آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۵ مهر ۱۴۰۴

    Fine

    faɪn faɪn

    گذشته‌ی ساده:

    fined

    شکل سوم:

    fined

    سوم‌شخص مفرد:

    fines

    وجه وصفی حال:

    fining

    شکل جمع:

    fines

    صفت تفضیلی:

    finer

    صفت عالی:

    finest

    معنی fine | جمله با fine

    adjective A1

    خوب، سالم، درست، قابل قبول، مناسب

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The apartment is small, which is fine for me.

    آپارتمان کوچک است، که برای من مناسب است.

    Since he came from the hospital, my father is fine.

    پدرم از وقتی که از بیمارستان آمده حالش خوب است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Are you feeling fine now after the illness?

    بعداز بیماری حالتان خوب است؟

    What a fine baby!

    چه بچه خوبی !

    a fine teacher

    یک معلم ارجمند

    Our fine neighbors who don't greet us back.

    همسایه‌های از ما بهترون که جواب سلام ما را نمی‌دهند.

    fine facial features

    اسباب صورت (چهره‌ی) ظریف

    adjective B2

    عالی، بی‌نظیر، ممتاز، درجه‌ی یک، برجسته، اعلا

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    The hotel offers fine service and luxurious rooms.

    هتل خدمات عالی و اتاق‌های مجلل ارائه می‌دهد.

    He has a fine mind for solving complex problems.

    او ذهن برجسته‌ای برای حل مسائل پیچیده دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    fine woolen products

    فرآورده‌های پشمی اعلا

    a fine day

    یک روز عالی

    a fine work of art

    یک اثر هنری عالی

    a fine garden

    باغی عالی

    fine gold

    طلای خالص (زر ناب)

    a fine athlete

    یک ورزشکار نخبه

    adjective C2

    نازک، ریز، کوچک، ظریف، باریک، بسیار کوچک

    The volcano erupted, spreading a fine layer of ash over the village.

    آتشفشان فوران کرد و یک لایه‌ی نازک خاکستر را بر روی روستا پخش کرد.

    The chef chopped the vegetables into fine pieces.

    سرآشپز، سبزیجات را به قطعات ریز خرد کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    fine sand

    شن ریز

    fine print

    حروف (چاپی) کوچک

    fine cloth

    پارچه‌ی ظریف

    very fine flour

    آرد بسیار نرم

    fine thread

    ریسمان نازک

    a sword with a fine edge

    شمشیر با لبه‌ای تیز

    adjective C1

    دقیق، ظریف، حساس، ریزبینانه

    The watchmaker works on the fine mechanisms of the clock.

    ساعت‌ساز روی مکانیزم‌های حساس ساعت کار می‌کند.

    The machine requires fine adjustments to work properly.

    این دستگاه نیاز به تنظیمات دقیق دارد تا درست کار کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    fine measurements

    سنجش‌های دقیق

    fine distinctions

    تمایزات دقیق

    adjective B1

    انگلیسی بریتانیایی آفتابی، صاف، خوب (هوای خشک و آفتابی)

    The forecast predicts fine skies for the weekend.

    پیش‌بینی هواشناسی برای آخر هفته، آسمان صاف را نشان می‌دهد.

    It’s been fine and warm all week.

    تمام هفته هوا گرم و خشک بوده است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    fine weather

    هوای خوب (روشن یا صاف)

    adjective informal

    بد، نامناسب، ناخوشایند

    This is a fine mess you’ve gotten us into.

    این وضعیتی ناخوشایند است که ما را گرفتار آن کرده‌ای.

    That’s a fine way to treat a guest!

    این روش بدی برای رفتار با مهمان است!

    noun countable B1

    جریمه، غرامت

    He had to pay a heavy fine.

    مجبور شد جریمه‌ی سنگینی بپردازد.

    The fine for littering in this park is $200.

    جریمه‌ی ریختن زباله در این پارک ۲۰۰ دلار است.

    verb - transitive B2

    جریمه کردن، غرامت گرفتن

    The police fined him because he had parked his car on a sidewalk.

    چون ماشین خود رادر پیاده‌رو پارک کرده بود پلیس او را جریمه کرد.

    They fined the company for violating safety regulations.

    آن‌ها شرکت را به‌خاطر نقض مقررات ایمنی جریمه کردند.

    adverb B2

    خوب، به‌خوبی، رضایت‌بخش، مناسب، کافی

    The new schedule works fine for everyone.

    جدول زمان‌بندی جدید برای همه رضایت‌بخش است.

    Everything went fine during the meeting.

    همه چیز در جلسه به‌خوبی پیش رفت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Fine,let's go.

    خیلی خوب، برویم.

    noun countable

    موسیقی پایان (دستور نواختن موسیقی)

    The song concludes at the fine after a series of repeats.

    ترانه پس‌از چند تکرار در پایان، خاتمه می‌یابد.

    Musicians often need to pay attention to the fine when performing repeats.

    موسیقی‌دان‌ها هنگام اجرای تکرارها باید به پایان توجه کنند.

    verb - intransitive verb - transitive

    صاف شدن، رقیق شدن، تصفیه کردن، صاف کردن، پالایش کردن، خالص کردن

    The technician fined the liquid to remove sediment.

    تکنسین، مایع را برای حذف رسوبات پالایش کرد.

    The brewery fined the beer to improve clarity.

    مراکز آب‌جوسازی برای شفافیت بیشتر، آب‌جو را صاف کردند.

    verb - intransitive

    ریز شدن، نازک شدن، کوچک شدن، ظریف شدن، کم شدن

    The hair on the scalp tends to fine as people age.

    موهای سر با افزایش سن معمولاً نازک می‌شوند.

    Over time, the thread fined and became almost invisible.

    با گذر زمان، نخ نازک شد و تقریباً نامرئی شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fine

    1. adjective excellent, masterly
      Synonyms:
      great good-looking handsome attractive beautiful enjoyable pleasant cool smart accomplished skillful superior splendid outstanding exceptional first-class first-rate top-notch choice select admirable neat elegant refined rare expensive exquisite magnificent capital solid top wicked unreal crack mean aces dandy gnarly showy ornate striking subtle well-made gilt-edged five-star first-string not too shabby fashionable
      Antonyms:
      bad poor
    1. adjective cloudless, sunny
      Synonyms:
      clear bright fair sunny pleasant dry clement rainless balmy clarion undarkened
      Antonyms:
      cloudy rainy dark stormy
    1. adjective dainty, delicate; sheer
      Synonyms:
      thin light small delicate slender fragile transparent diaphanous filmy gauzy gossamer ethereal flimsy minute little loose sheer lightweight exquisite impalpable porous granular powdery powdered pulverized fine-spun fine-grained threadlike quality gossamery fine-drawn
      Antonyms:
      thick rough coarse
    1. adjective discriminating, exact
      Synonyms:
      clear sharp intelligent sensitive refined acute precise distinct critical strict subtle pure nice minute fastidious delicate tenuous keen obscure enigmatic esoteric recondite abstruse hairsplitting hairline fine-spun trifling petty unadulterated unpolluted sterling tasteful quick
      Antonyms:
      undiscriminating crude unrefined awkward uncouth
    1. noun penalty in money
      Synonyms:
      punishment forfeit damages assessment amends mulct reparation rip amercement
      Antonyms:
      reward compensation reimbursement award
    1. verb penalize in monetary way
      Synonyms:
      punish tax levy dock mulct slap with hit with make pay exact seize confiscate extort sconce amerce throw book at pay through the nose alienate sequestrate
      Antonyms:
      reward compensate reimburse award

    Collocations

    in fine fettle

    در وضع خوب، سر و مر و گنده، سر دماغ

    face a fine

    مواجه شدن با جریمه / جریمه شدن

    heavy fine

    جریمه سنگین

    pay a fine

    پرداخت جریمه

    fine grain

    دانه ریز

    Collocations بیشتر

    fine bone structure

    استخوان بندی ظریف

    fine lines

    خطوط ریز

    Idioms

    in fine

    1- سرانجام، بالأخره 2- خلاصه

    go over with a fine-toothed comb

    با کمال دقت بررسی و امتحان کردن

    cut it fine

    (عامیانه) 1- محاسبه‌ی دقیق کردن 2- درست تشخیص دادن

    tread a fine (or thin) line

    دست از پا خطا نکردن، کاملاً مواظب بودن

    سوال‌های رایج fine

    گذشته‌ی ساده fine چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده fine در زبان انگلیسی fined است.

    شکل سوم fine چی میشه؟

    شکل سوم fine در زبان انگلیسی fined است.

    شکل جمع fine چی میشه؟

    شکل جمع fine در زبان انگلیسی fines است.

    وجه وصفی حال fine چی میشه؟

    وجه وصفی حال fine در زبان انگلیسی fining است.

    سوم‌شخص مفرد fine چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد fine در زبان انگلیسی fines است.

    صفت تفضیلی fine چی میشه؟

    صفت تفضیلی fine در زبان انگلیسی finer است.

    صفت عالی fine چی میشه؟

    صفت عالی fine در زبان انگلیسی finest است.

    ارجاع به لغت fine

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fine

    لغات نزدیک fine

    • - finder
    • - finding
    • - fine
    • - fine art
    • - fine arts
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.