امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Handsome

ˈhænsm ˈhænsm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    handsomer
  • صفت عالی:

    handsomest

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1
دلپذیر، مطبوع، خوش‌قیافه، زیبا، سخاوتمندانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Rahim was a handsome boy.
- رحیم پسر خوش‌سیمایی بود.
- a sturdy, handsome chair
- یک صندلی محکم و زیبا
- a handsome sum
- مبلغ گزاف
- a handsome inheritance
- ارثیه‌ی قابل‌ملاحظه
- Forgiving his enemies was a handsome gesture.
- بخشیدن دشمنانش کار بزرگ منشانه‌ای بود.
- He was rewarded handsomely.
- پاداش سخاوتمندانه‌ای به او داده شد.
- Handsome is as handsome does.
- زیبا کسی است که کارش زیبا است.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد handsome

  1. adjective attractive
    Synonyms: admirable, aristocratic, athletic, august, beautiful, becoming, clean-cut, comely, dapper, elegant, fair, fashionable, fine, good-looking, graceful, impressive, lovely, majestic, noble, personable, pulchritudinous, robust, sharp, smart, smooth, spruce, stately, strong, stylish, suave, virile, well-dressed, well-proportioned
    Antonyms: homely, ugly, unattractive
  2. adjective abundant
    Synonyms: ample, bounteous, bountiful, considerable, extensive, full, generous, gracious, large, lavish, liberal, magnanimous, munificent, openhanded, plentiful, princely, sizable, unsparing
    Antonyms: insignificant, poor, small, stingy, ungiving

ارجاع به لغت handsome

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «handsome» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/handsome

لغات نزدیک handsome

پیشنهاد بهبود معانی