آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Plentiful

ˈplentɪfl ˈplentɪfl

معنی plentiful | جمله با plentiful

adjective

وافر، فراوان، زیاد، سرشار، متعدد

Food was plentiful at the party.

در مهمانی غذا فراوان بود.

The forest was home to a plentiful variety of wildlife.

این جنگل محل زندگی انواع متعددی از حیوانات وحشی بود.

adjective

پرمحصول، پربار، حاصلخیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

plentiful land

زمین حاصلخیز

The farm had a plentiful harvest of fruits and vegetables.

مزرعه دارای برداشت پرباری از میوه‌ها و سبزیجات بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد plentiful

Collocations

a plentiful supply (of something)

مقدار فراوانی (از یک چیز)

ارجاع به لغت plentiful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «plentiful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/plentiful

لغات نزدیک plentiful

پیشنهاد بهبود معانی