امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Swimming

ˈswɪmɪŋ ˈswɪmɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    swam
  • شکل سوم:

    swum
  • سوم‌شخص مفرد:

    swims

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable A2
ورزش شنا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Swimming makes the body's muscles strong and hard.
- شنا عضلات بدن را قوی و محکم می‌کند.
- The swimming competition will be held next week.
- مسابقات شنا هفته‌ی آینده برگزار خواهد شد.
adjective
در حال شنا، شناور
- We watched the swimming fish.
- ماهی‌های در حال شنا را دیدیم.
- The swimming turtle gracefully glided through the water.
- لاک‌پشت شناور به‌زیبایی از میان آب عبور کرد.
adjective
مربوط به شنا
- The swimming goggles protected his eyes from the chlorine.
- عینک شنا از چشمان او در برابر کلر محافظت می‌کرد.
- The swimming coach taught me proper breathing techniques.
- مربی شنا تکنیک‌های تنفس صحیح را به من یاد داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد swimming

  1. noun The act of swimming; :
    Synonyms: floating, bathing, natation, water-sport, diving, aquatics, dizziness, swim, giddiness, summer sport, supernatation, transnatation, vertigo
  2. verb Be covered with or submerged in a liquid
    Synonyms: paddling, floating, spinning, drowning, whirling, moving, swirling, reeling, slipping, dipping, abounding, gliding
    Antonyms: sinking
  3. adjective Applied to a fish depicted horizontally
    Synonyms: floating, liquid, naiant, natant, natatorial, natatory

لغات هم‌خانواده swimming

ارجاع به لغت swimming

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «swimming» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/swimming

لغات نزدیک swimming

پیشنهاد بهبود معانی