با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Spinning

ˈspɪnɪŋ ˈspɪnɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    spun
  • شکل سوم:

    spun
  • سوم‌شخص مفرد:

    spins

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adjective
نخ‌ریسی، ریسندگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
noun adjective
ماهیگیری با قرقره‌ی چرخان
noun adjective
چرخان، گردان، چرخنده
- a spinning top
- فرفره‌ی گردان (در حال چرخش)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spinning

  1. verb To have the sensation of turning in circles
    Synonyms: whirling, swirling, swimming, reeling
  2. verb Cause to spin
    Synonyms: whirling, twirling, rotating, reeling, twisting, trundling, gyrating, spiralling, rolling, riding, turning, revolving, swirling, protracting, prolonging, oscillating, narrating, extending, driving
    Antonyms: steadying, standing
  3. verb To make by spinning
    Synonyms: producing, twisting, stretching, protracting, shaping, prolonging, lengthening, extending, molding, elongating
  4. verb To rotate rapidly; whirl.
    Synonyms: turning

ارجاع به لغت spinning

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spinning» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spinning

لغات نزدیک spinning

پیشنهاد بهبود معانی