امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Rotating

American: roʊˈteɪtɪŋ British: rəʊˈteɪtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rotated
  • شکل سوم:

    rotated
  • سوم‌شخص مفرد:

    rotates

معنی

چرخشی، دوار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rotating

  1. verb Alternate
    Synonyms: alternating, switching, interchanging
    Antonyms: staying
  2. verb Turn on or around an axis or a center
    Synonyms: wheeling, revolving, turning, orbiting, whirling, twirling, gyrating, swiveling, twisting, spinning, rolling, pivoting, circling, oscillating, circulating, alternating
  3. verb To turn around on an axis or center.
    Synonyms: turning

ارجاع به لغت rotating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rotating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rotating

لغات نزدیک rotating

پیشنهاد بهبود معانی