گذشتهی ساده:
rotatedشکل سوم:
rotatedسومشخص مفرد:
rotatesوجه وصفی حال:
rotatingمحوری، چرخیدن، برمحور خود گردیدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
چرخیدن، دوران کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The earth rotates around the sun.
زمین دور خورشید میچرخد.
The telescope rotates on its base.
تلسکوپ برپایهی خود میچرخد.
Farmers rotate their crops.
کشاورزان محصولات خود را بهطور متناوب میکارند.
The post of chairman rotates among members of the committee.
مقام ریاست میان اعضا کمیته نوبتی است.
He asked the patient to rotate her eyes.
از بیمار خواست که چشمانش را (در حدقه) بچرخاند.
تایرهای اتومبیل را عقب و جلو کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rotate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rotate