فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rotate

ˈroʊteɪt rəʊˈteɪt

گذشته‌ی ساده:

rotated

شکل سوم:

rotated

سوم‌شخص مفرد:

rotates

وجه وصفی حال:

rotating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb

چرخیدن، دوران کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The earth rotates around the sun.

زمین دور خورشید می‌چرخد.

The telescope rotates on its base.

تلسکوپ برپایه‌ی خود می‌چرخد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Farmers rotate their crops.

کشاورزان محصولات خود را به‌طور متناوب می‌کارند.

The post of chairman rotates among members of the committee.

مقام ریاست میان اعضا کمیته نوبتی است.

He asked the patient to rotate her eyes.

از بیمار خواست که چشمانش را (در حدقه) بچرخاند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rotate

  1. verb go around in circle
    Synonyms:
    turn spin roll move circle revolve whirl twist wheel gyrate pivot twirl reel swivel waltz trundle gyre pirouette whirligig circumvolve circumduct whirr troll
  1. verb alternate
    Synonyms:
    exchange switch take turns follow succeed relieve spell interchange ensue follow in sequence bandy
    Antonyms:
    stay

Collocations

rotate the tires of a car

تایرهای اتومبیل را عقب و جلو کردن

ارجاع به لغت rotate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rotate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rotate

لغات نزدیک rotate

پیشنهاد بهبود معانی