loyal, constant, faithful, true, steadfast, staunch, allegiant
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دوست وفادار
a staunch friend
همراهان امیر متشکل از مشاوران وفادار و جنگجویان ماهر بودند.
The emir's entourage consisted of loyal advisors and skilled warriors.
اسب پیر سالها همراه وفادار سوارکارش بود.
The screwed was a loyal companion to its rider for many years.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «وفادار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/وفادار