unfaithful, inconstant, faithless, fickle, falsehearted, recreant, disloyal, untrue, false, fair-weather
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دوست بیوفا دائماً با پخش کردن شایعه دربارهی او به اعتمادش خیانت میکرد.
The unfaithful friend constantly betrayed her trust by spreading rumors about her.
اعتماد کردن به شخص بیوفا برایم سخت است.
I find it hard to trust someone who is fickle.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیوفا» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیوفا