شکل نوشتاری این لغت در حالت صفت (adjective): take-charge
مسئولیتپذیر، اهل مسئولیت، باجربزه، کارا
She was a take-charge individual who was not afraid to take risks and make bold choices in her career.
او فردی باجربزه بود که از ریسک کردن و انتخابهای جسورانه در حرفهاش نمیترسید.
Sarah is a take-charge employee.
سارا کارمندی مسئولیتپذیر است.
(کاری را) به عهده گرفتن، مسئولیت قبول کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After the manager resigned, it was up to Sarah to take charge of the team.
پس از استعفای مدیر، سارا باید مسئولیت گروه را بر عهده میگرفت.
When the CEO went on vacation, the vice president had to take charge of the company.
زمانی که مدیرعامل به تعطیلات رفت، معاون رئیس باید مسئولیت شرکت را بر عهده میگرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «take charge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/take-charge-2