همیشه، همواره
And they lived happily ever after.
و پس از آن همواره خوشحال و خرم زندگی کردند.
I'll love you for ever and ever.
همیشه تو را دوست خواهم داشت.
He is ever making the same mistake.
او پیوسته همین اشتباه را میکند.
هرگز، هیچ، اصلاً، تاکنون، تا این هنگام
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Have you ever met her?
هرگز او را ملاقات کردهای؟
Have you ever seen an elephant?
آیا تاکنون فیل دیدهای؟
That was their first defeat ever.
این اولین شکست آنها (تا آن زمان) بود.
She has been wearing black ever since her husband's death.
از (موقع) مرگ شوهرش تا حال سیاهپوش شده است.
بسیار، خیلی
I am ever so tired!
آخ که چقدر خستهام!
We were ever so glad to meet her!
از ملاقات او بسیار مسرور شدیم!
I am ever so thankful to you!
بینهایت از شما سپاسگزارم!
در هر صورت
(قدیمی) گاهبهگاه، چند وقت یکبار، هر چند یکبار
(عامیانه) بسیار، خیلی، بیاندازه، بینهایت
forever and ever (or forever and a day)
تا ابدالاباد، تا ابد، تا دنیا است، همیشه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ever» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ever