فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Incessantly

ɪnˈsesntli ɪnˈsesntli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more incessantly
  • صفت عالی:

    most incessantly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    دائماً، به‌طور مداوم، به‌طور بی‌وقفه، به‌طور پیوسته، به‌طور پی‌درپی
    • - She was incessantly smoking cigarettes.
    • - بی‌وقفه سیگار می‌کشید.
    • - She talked about him incessantly.
    • - به‌طور پیوسته درباره‌ی او صحبت می‌کرد.
    • - He checks his phone incessantly.
    • - تلفنش را به‌طور مداوم بررسی می‌کند.
    • - She talked incessantly about the most trivial things.
    • - به‌طور پیوسته در مورد پیش‌پا‌افتاده‌ترین چیزها حرف می‌زد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد incessantly

  1. adverb steadily
    Synonyms: monotonously, perpetually, regularly, endlessly, constantly

ارجاع به لغت incessantly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incessantly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/incessantly

لغات نزدیک incessantly

پیشنهاد بهبود معانی