فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Incessantly

ɪnˈsesntli ɪnˈsesntli

صفت تفضیلی:

more incessantly

صفت عالی:

most incessantly

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

دائماً، به‌طور مداوم، به‌طور بی‌وقفه، به‌طور پیوسته، به‌طور پی‌درپی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

She was incessantly smoking cigarettes.

بی‌وقفه سیگار می‌کشید.

She talked about him incessantly.

به‌طور پیوسته درباره‌ی او صحبت می‌کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He checks his phone incessantly.

تلفنش را به‌طور مداوم بررسی می‌کند.

She talked incessantly about the most trivial things.

به‌طور پیوسته در مورد پیش‌پا‌افتاده‌ترین چیزها حرف می‌زد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد incessantly

  1. adverb steadily
    Synonyms:
    constantly regularly perpetually endlessly monotonously

ارجاع به لغت incessantly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «incessantly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incessantly

لغات نزدیک incessantly

پیشنهاد بهبود معانی