صفت تفضیلی:
more incessantlyصفت عالی:
most incessantlyدائماً، بهطور مداوم، بهطور بیوقفه، بهطور پیوسته، بهطور پیدرپی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was incessantly smoking cigarettes.
بیوقفه سیگار میکشید.
She talked about him incessantly.
بهطور پیوسته دربارهی او صحبت میکرد.
He checks his phone incessantly.
تلفنش را بهطور مداوم بررسی میکند.
She talked incessantly about the most trivial things.
بهطور پیوسته در مورد پیشپاافتادهترین چیزها حرف میزد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «incessantly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/incessantly