آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۶ شهریور ۱۴۰۴

    East

    iːst iːst

    معنی east | جمله با east

    adverb A2

    به سوی مشرق، به سمت شرق، به سوی خاور

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The ships sailed east.

    کشتی‌ها به سمت شرق حرکت کردند.

    adjective

    شرقی، خاوری

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    the east gate

    دروازه‌ی شرقی

    an east wind

    باد شرقی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the east coast

    ساحل شرقی

    East Africa

    افریقای شرقی

    noun countable

    خاور، مشرق، شرق

    The wind was blowing from the east.

    باد از سوی خاور می‌وزید.

    He lives to the east of us.

    او در شرق ما زندگی می‌کند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was born in the East but lives in the West.

    او در شرق (ایالات متحده) زاده شد؛ ولی در غرب (ایالات متحده) زندگی می‌کند.

    an improvement in East-West relations

    بهبود روابط شرق و غرب

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد east

    1. adjective situated to the east
      Synonyms:
      eastern easterly eastward in the east on the east side of east side situated toward the east lying toward the east easternmost eastmost oriental toward the sunrise gerontogeous
      Antonyms:
      west
    1. adjective going toward the east
      Synonyms:
      eastbound eastward easterly headed east to the east toward the east in an easterly direction
    1. adjective coming from the east
      Synonyms:
      westerly westward western easterly tending to the west westbound headed west out of the east tending toward the west
    1. noun The eastern part of the United States
      Synonyms:
      east coast the northeast the southeast the eastern states the Eastern seaboard the Atlantic seaboard eastabout land east of the Appalachians land east of the Alleghenies land east of the Mississippi older sections of the country rust belt snowbelt
    1. noun The eastern part of Eurasia
      Synonyms:
      Asia orient far-east middle-east mideast near-east southeast-asia levant asia-minor arabia Indian subcontinent Mesopotamia siberia mongolia due east eastward for countries in the East e
    1. noun The region of the United States lying to the north of the Ohio River and to the east of the Mississippi River
      Synonyms:
      eastern United States
    1. adverb
      Synonyms:
      eastwards eastwardly
    1. verb
      Synonyms:
      orientate

    Collocations

    the east

    1- بخش شرقی ایالات متحده (شرق رود میسی‌سیپی و شمال ایالت اوهایو)

    2- خاور دور، آسیای خاوری 3- (سابقاً) کشورهای بلوک شرق

    لغات هم‌خانواده east

    • noun
      east, easterner, easterly
    • adjective
      east, easterly, eastern, eastbound, easternmost, eastward
    • adverb
      east

    سوال‌های رایج east

    معنی east به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی east در زبان فارسی به «شرق» ترجمه می‌شود.

    واژه‌ی east به یکی از چهار جهت اصلی جغرافیایی اشاره دارد و در مقابل west (غرب) قرار می‌گیرد. شرق همان جایی است که خورشید از آن طلوع می‌کند و به همین دلیل، در بسیاری از فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، نماد آغاز، روشنایی و زندگی جدید به شمار می‌آید. این جهت جغرافیایی علاوه بر کاربردهای علمی و مکانی، بار فرهنگی و نمادین مهمی نیز در تاریخ بشری دارد.

    از نظر جغرافیایی، east برای تعیین موقعیت مکان‌ها، نقشه‌کشی و مسیریابی اهمیت بالایی دارد. در نقشه‌ها، شرق معمولاً در سمت راست قرار می‌گیرد. به همین دلیل، بسیاری از زبان‌ها و فرهنگ‌ها از واژه‌هایی برگرفته از طلوع یا روشنایی برای نام‌گذاری شرق استفاده کرده‌اند. برای مثال، در فارسی «خاور» به معنای محل برآمدن خورشید است.

    از نظر تاریخی و فرهنگی، واژه‌ی east در غرب جهان، به سرزمین‌های شرقی مانند آسیا و خاورمیانه اشاره داشته است. اصطلاح «the East» یا «Orient» در ادبیات و تاریخ اروپایی بارها به کار رفته و گاهی با مفاهیمی همچون عرفان، تمدن‌های باستانی، یا حتی استعمار فرهنگی و اقتصادی همراه بوده است. این استفاده‌ها نشان‌دهنده‌ی اهمیت و جایگاه شرق در نگاه تمدن‌های دیگر است.

    در ادیان و سنت‌های گوناگون نیز east نقش برجسته‌ای دارد. برای نمونه، در بسیاری از آیین‌ها، رو به شرق عبادت یا دعا کردن به‌عنوان نمادی از نور و پاکی انتخاب شده است. در معماری‌های سنتی هم، جهت‌گیری بناها به سمت شرق، به‌ویژه به دلیل ارتباط با خورشید، رایج بوده است.

    در زبان روزمره، east علاوه بر معنای جغرافیایی، گاهی در عبارات اصطلاحی هم به کار می‌رود. مثلاً وقتی گفته می‌شود «East and West» منظور تضاد یا تفاوت فرهنگی و جغرافیایی میان دو بخش بزرگ جهان است. همچنین در ترکیب‌هایی مانند East Asia (شرق آسیا) یا Middle East (خاورمیانه) به عنوان یک اصطلاح سیاسی-جغرافیایی کاربرد دارد.

    ارجاع به لغت east

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «east» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/east

    لغات نزدیک east

    • - easily
    • - easiness
    • - east
    • - east anglia
    • - east berlin
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    oleate safecracker fluffy gutter press dislikable by default misogynistic miss the boat moisturize molasses monetary monetization moon over more or less motherless مبدأ غلط منشا گذاشتن سطل خوراک خوراکی بشقاب صبر صبور گزند دنبال کردن منظور مغازه صبح
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.