آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

East

iːst iːst

معنی east | جمله با east

adverb A2

به سوی مشرق، به سمت شرق، به سوی خاور

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

The ships sailed east.

کشتی‌ها به سمت شرق حرکت کردند.

adjective

شرقی، خاوری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the east gate

دروازه‌ی شرقی

an east wind

باد شرقی

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the east coast

ساحل شرقی

East Africa

افریقای شرقی

noun countable

خاور، مشرق، شرق

The wind was blowing from the east.

باد از سوی خاور می‌وزید.

He lives to the east of us.

او در شرق ما زندگی می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He was born in the East but lives in the West.

او در شرق (ایالات متحده) زاده شد؛ ولی در غرب (ایالات متحده) زندگی می‌کند.

an improvement in East-West relations

بهبود روابط شرق و غرب

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد east

  1. adjective situated to the east
    Synonyms:
    eastern easterly eastward in the east on the east side of east side situated toward the east lying toward the east easternmost eastmost oriental toward the sunrise gerontogeous
    Antonyms:
  1. adjective going toward the east
    Synonyms:
    eastbound eastward easterly headed east to the east toward the east in an easterly direction
  1. adjective coming from the east
    Synonyms:
    westerly westward western easterly tending to the west westbound headed west out of the east tending toward the west
  1. noun The eastern part of the United States
    Synonyms:
    east coast the northeast the southeast the eastern states the Eastern seaboard the Atlantic seaboard eastabout land east of the Appalachians land east of the Alleghenies land east of the Mississippi older sections of the country rust belt snowbelt
  1. noun The eastern part of Eurasia
    Synonyms:
    Asia orient far-east middle-east mideast near-east southeast-asia levant asia-minor arabia Indian subcontinent Mesopotamia siberia mongolia due east eastward for countries in the East e
  1. noun The region of the United States lying to the north of the Ohio River and to the east of the Mississippi River
    Synonyms:
    eastern United States
  1. adverb
    Synonyms:
    eastwards eastwardly
  1. verb
    Synonyms:

Collocations

the east

1- بخش شرقی ایالات متحده (شرق رود میسی‌سیپی و شمال ایالت اوهایو)

2- خاور دور، آسیای خاوری 3- (سابقاً) کشورهای بلوک شرق

لغات هم‌خانواده east

  • adverb
    east

سوال‌های رایج east

معنی east به فارسی چی می‌شه؟

کلمه‌ی east در زبان فارسی به «شرق» ترجمه می‌شود.

واژه‌ی east به یکی از چهار جهت اصلی جغرافیایی اشاره دارد و در مقابل west (غرب) قرار می‌گیرد. شرق همان جایی است که خورشید از آن طلوع می‌کند و به همین دلیل، در بسیاری از فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، نماد آغاز، روشنایی و زندگی جدید به شمار می‌آید. این جهت جغرافیایی علاوه بر کاربردهای علمی و مکانی، بار فرهنگی و نمادین مهمی نیز در تاریخ بشری دارد.

از نظر جغرافیایی، east برای تعیین موقعیت مکان‌ها، نقشه‌کشی و مسیریابی اهمیت بالایی دارد. در نقشه‌ها، شرق معمولاً در سمت راست قرار می‌گیرد. به همین دلیل، بسیاری از زبان‌ها و فرهنگ‌ها از واژه‌هایی برگرفته از طلوع یا روشنایی برای نام‌گذاری شرق استفاده کرده‌اند. برای مثال، در فارسی «خاور» به معنای محل برآمدن خورشید است.

از نظر تاریخی و فرهنگی، واژه‌ی east در غرب جهان، به سرزمین‌های شرقی مانند آسیا و خاورمیانه اشاره داشته است. اصطلاح «the East» یا «Orient» در ادبیات و تاریخ اروپایی بارها به کار رفته و گاهی با مفاهیمی همچون عرفان، تمدن‌های باستانی، یا حتی استعمار فرهنگی و اقتصادی همراه بوده است. این استفاده‌ها نشان‌دهنده‌ی اهمیت و جایگاه شرق در نگاه تمدن‌های دیگر است.

در ادیان و سنت‌های گوناگون نیز east نقش برجسته‌ای دارد. برای نمونه، در بسیاری از آیین‌ها، رو به شرق عبادت یا دعا کردن به‌عنوان نمادی از نور و پاکی انتخاب شده است. در معماری‌های سنتی هم، جهت‌گیری بناها به سمت شرق، به‌ویژه به دلیل ارتباط با خورشید، رایج بوده است.

در زبان روزمره، east علاوه بر معنای جغرافیایی، گاهی در عبارات اصطلاحی هم به کار می‌رود. مثلاً وقتی گفته می‌شود «East and West» منظور تضاد یا تفاوت فرهنگی و جغرافیایی میان دو بخش بزرگ جهان است. همچنین در ترکیب‌هایی مانند East Asia (شرق آسیا) یا Middle East (خاورمیانه) به عنوان یک اصطلاح سیاسی-جغرافیایی کاربرد دارد.

ارجاع به لغت east

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «east» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/east

لغات نزدیک east

پیشنهاد بهبود معانی