آخرین به‌روزرسانی:

Eastern

ˈiːstərn ˈiːstn

صفت تفضیلی:

more eastern

صفت عالی:

most eastern

معنی و نمونه‌جمله

adjective B1

شرقی، خاوری، ساکن شرق، به‌طرف شرق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

an eastern breeze

نسیم خاوری

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد eastern

  1. adjective concerning the direction to the east
    Synonyms:
    east eastward easterly on the east side of

لغات هم‌خانواده eastern

ارجاع به لغت eastern

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eastern» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/eastern

لغات نزدیک eastern

پیشنهاد بهبود معانی