با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Eastern

ˈiːstərn ˈiːstn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more eastern
  • صفت عالی:

    most eastern

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective B1
    شرقی، خاوری، ساکن شرق، به‌طرف شرق
    • - an eastern breeze
    • - نسیم خاوری
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد eastern

  1. adjective concerning the direction to the east
    Synonyms: easterly, eastward, on the east side of, east

لغات هم‌خانواده eastern

ارجاع به لغت eastern

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eastern» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/eastern

لغات نزدیک eastern

پیشنهاد بهبود معانی