( ephemerous =) یکروزه، بیدوام، یومیه
زود گذر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ephemeral boundaries
مرزهای موقت
His fame was ephemeral.
شهرت او ناپایدار بود.
Youth is ephemeral.
جوانی زودگذر است.
the ephemeral glory of a contest winner as compared with the eternal glory of scientific and literary greats
افتخار کوتهزی برندهی یک مسابقه در برابر افتخار ابدی بزرگان علم و ادب
ephemeral insects
حشرات کوتهزی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ephemeral» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ephemeral