آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Transitory

ˈtrænsətɔːri ˈtrænzətri

معنی transitory | جمله با transitory

adjective

سپنج، ناپایدار، فانی، زودگذر، بی‌بقا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

the transitory loves of my youthful days

عشق‌های زود‌گذر جوانی من

Fame is something transitory.

شهرت چیزی ناپایدار است.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد transitory

ارجاع به لغت transitory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transitory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/transitory

لغات نزدیک transitory

پیشنهاد بهبود معانی