فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fleeting

ˈfliːtɪŋ ˈfliːtɪŋ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

زودگذر، گذرا، کوتاه‌مدت، ناپایا، کوتاه، موقتی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The feeling of contentment was fleeting, as anxiety soon replaced it.

احساس رضایت زودگذر بود؛ زیرا خیلی زود اضطراب جای آن را گرفت.

Her smile was fleeting, disappearing as quickly as it appeared.

لبخندش گذرا بود و به همان سرعتی که ظاهر شد، ناپدید شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The butterfly's beauty is fleeting, as it only lives for a short time.

زیبایی پروانه ناپایا است، زیرا فقط برای مدت کوتاهی زندگی می‌کند.

The fame and fortune that comes with being a celebrity is often fleeting, with many stars experiencing a decline in popularity over time.

شهرت و ثروتی که با سلبریتی شدن به دست می‌آید اغلب کوتاه است و بسیاری از ستاره‌ها در طول زمان کاهش محبوبیت را به چشم می‌بینند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fleeting

  1. adjective brief, transient
    Synonyms:
    temporary short passing short-lived momentary transient impermanent flying fading volatile sudden fugitive vanishing flitting meteoric transitory ephemeral evanescent cursory fugacious flash in the pan
    Antonyms:
    permanent enduring lasting long long-lived constant continual perpetual lengthy endless

ارجاع به لغت fleeting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fleeting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fleeting

لغات نزدیک fleeting

پیشنهاد بهبود معانی