آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Short-lived

ˌʃɔːrt ˈlaɪvd ˌʃɔːt ˈlɪvd

معنی short-lived | جمله با short-lived

adjective

زودگذر، کوتاه‌مدت، بی‌دوام، کم‌دوام، گذرا، ناپایدار، ناماندگار، موقتی، دارای عمر کوتاه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

short-lived love

عشق زودگذر

Their marriage was short-lived and ended in divorce.

زندگی مشترک آن‌ها کوتاه‌مدت بود و به طلاق انجامید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The peace between the two nations was short-lived, ending after only a few months.

صلح میان دو کشور عمر کوتاهی داشت و تنها چند ماه دوام آورد.

The success of the new product was short-lived as competitors quickly released a better version.

موفقیت محصول جدید موقتی بود زیرا رقبا به‌سرعت نسخه‌ی بهتری را عرضه کردند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد short-lived

  1. adjective lasting for only a brief period of time; not enduring or persistent

ارجاع به لغت short-lived

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «short-lived» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/short-lived

لغات نزدیک short-lived

پیشنهاد بهبود معانی